شاه بالا، (جهانگیری)، در ترکی کسی که چون داماد به عروسی سوار شود یکی را که همسن و همبالای او باشد به لباس زیبا آراسته ردیف او سازند و آن را بفارسی شاه بالا گویند، (آنندراج)، شهباله، (ناظم الاطباء)، شاه بالا که بر جانب راست داماد یا عروس ایستد، و این کلمه مرکب است از ’ساق ترکی، بمعنی راست و یمین’ و دوش فارسی بمعنی کتف در مقابل سل دوش، ساغدوش، مجازاً بمعنی قرین و نظیر استعمال کنند، (آنندراج)، همدم و رفیق و یار و همسر، (ناظم الاطباء)
شاه بالا، (جهانگیری)، در ترکی کسی که چون داماد به عروسی سوار شود یکی را که همسن و همبالای او باشد به لباس زیبا آراسته ردیف او سازند و آن را بفارسی شاه بالا گویند، (آنندراج)، شهباله، (ناظم الاطباء)، شاه بالا که بر جانب راست داماد یا عروس ایستد، و این کلمه مرکب است از ’ساق ترکی، بمعنی راست و یمین’ و دوش فارسی بمعنی کتف در مقابل سُل دوش، ساغدوش، مجازاً بمعنی قرین و نظیر استعمال کنند، (آنندراج)، همدم و رفیق و یار و همسر، (ناظم الاطباء)
پایۀ عرش: زانکه پیغمبر شب معراج تا بر ساق عرش از شرف برشد نه از رفتن به غار، ای ناصبی. ناصرخسرو. بررس از علم قران و علم تأویلش بدان گرهمی زین چه به ساق عرش برخواهی رسید. ناصرخسرو (دیوان ص 94). بلند قدر تو گر صورتی شود بمثل ز بس بلندی در ساق عرش ساید ساق. امیرمعزی. تا که لرزان ساق من بر آهنین کرسی نشست می بلرزد ساق عرش از آه صورآوای من. خاقانی. کعب همت به ساق عرش رساند این دو تن عقل و دین که من دارم. خاقانی. ورساق من چو چنگ ببندد به ده رسن هم سر به ساق عرش معلا برآورم. خاقانی. چو درآمد به ساق عرش فراز نردبان ساخت از کمند نیاز. نظامی (هفت پیکر). چون گل ازین پایۀ فیروزه فرش دست به دست آمد تا ساق عرش. نظامی (مخزن الاسرار). ز دروازۀ سدره تا ساق عرش قدم بر قدم عصمت افکند فرش. نظامی (از بهار عجم) (آنندراج)
پایۀ عرش: زانکه پیغمبر شب معراج تا بر ساق عرش از شرف برشد نه از رفتن به غار، ای ناصبی. ناصرخسرو. بررس از علم قُران و علم تأویلش بدان گرهمی زین چَه به ساق عرش برخواهی رسید. ناصرخسرو (دیوان ص 94). بلند قدر تو گر صورتی شود بمثل ز بس بلندی در ساق عرش ساید ساق. امیرمعزی. تا که لرزان ساق من بر آهنین کرسی نشست می بلرزد ساق عرش از آه صورآوای من. خاقانی. کعب همت به ساق عرش رساند این دو تن عقل و دین که من دارم. خاقانی. ورساق من چو چنگ ببندد به ده رسن هم سر به ساق ِ عرش معلا برآورم. خاقانی. چو درآمد به ساق عرش فراز نردبان ساخت از کمند نیاز. نظامی (هفت پیکر). چون گل ازین پایۀ فیروزه فرش دست به دست آمد تا ساق عرش. نظامی (مخزن الاسرار). ز دروازۀ سدره تا ساق عرش قدم بر قدم عصمت افکند فرش. نظامی (از بهار عجم) (آنندراج)
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 81هزارگزی شمال باختری درمیان و 19هزارگزی خاور راه شوسۀ عمومی مشهد به زاهدان. کوهستانی، و هوایش معتدل، و آبش از قنات، و محصولش زعفران و غلات است، و 334 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 81هزارگزی شمال باختری درمیان و 19هزارگزی خاور راه شوسۀ عمومی مشهد به زاهدان. کوهستانی، و هوایش معتدل، و آبش از قنات، و محصولش زعفران و غلات است، و 334 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)